میرحسین موسوی با نمایندگان چند گروهک تروریستی دیدار کرد . در این دیدار مهندس
موسوی ضمن شنیدن سوالات و نظرات این تروریست ها به بیان دیدگاه های خود پرداخت
.
در ابتدای این دیدار مهندس موسوی ضمن ابراز تاسف از
اینکه فضا روز به روز برای تروریست ها تنگ تر می شود افزود : من میرحسین موسوی به
صحنه آمدم چون روندهای موجود را برای تروریست ها نگران کننده یافتم ، آمده ام
تا با تشکیل دولت تروریستی مدافع تروریست غیر دولتی باشم ، آمده ام تا وسیله
ای باشم برای بازگرداندن اقتدار و عزت تروریست ها ، آمده ام تا با تنش زدایی روابط
بهتری میان کشورمان و تروریست ها بر قرار کنم ، آمده ام تا حمایت از ترورها را
دغدغه هر روز جنبش سبز قرار دهم ، آمده ام تا حامی تروریست ها باشم همان هایی که
فشار اسلحه قامتشان را خم کرده و سیاست های ضد تروریستی عزتشان را نشانه رفته است ،
امیدوارم نتیجه فعایت های تروریستی آتی که به مدد همه تروریستهای شایسته کشور انجام
می شود پاسخی مناسب به اعتماد کسانی باشد که اینجانب را در خور حمایت یافتند
....
در این حین یکی از تروریست ها به منظور اعلام حمایت از جنبش
سبز خود را منفجر کرد. میرحسین که به شدت تحت تاثیر این حادثه قرار گرفته
بود افزود : ملاحظه فرمودید ؟ یکی نفر دیگر به شهدای جنبش سبز افزود شد .
واقعا نظام تا کی می تواند عامل کشتار این جوانان عزیز باشد . همه حضار برای شادی
روح این تروریست فریاد زدند : بیب بیب هورا ..... بیب بیب هورا .....
موسوی ادامه داد : وقتی قوه قضائیه از طرفداری تروریستهای خداجو به
سمت طرفداری از مردم بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری شما را در مورد ظالمانه
بودن احکام قضایی گرفت. آیا این است آن عدلی که به دنبالش بودیم ؟ واقعا این است ؟
نه ... این است ؟ نه.... شما بگید ....این است؟
در این هنگام همه افراد حاضر در جلسه در حالی که تیر هوایی شلیک می
کردند یکصدا فریاد زدند : نه این نیست ..... نه این نیست.....
در میان شلیک این تیرهای هوایی یکی دیگر از تروریست ها که از سقف آویزان
شده بود و به صحبت های مهندس گوش می داد کشته شد . مهندس باز هم تحت تاثیر قرار
گرفت و گفت : واقعا ما تا کی باید شهید بدهیم ؟ من خواهش می کنم برای خانواده این
شهید جدید جنبش سبز گل بفرستید و از آنها دلجویی کنید . حضار هم یکصدا فریاد
زدند : تروریست باغیرت ..... حمایت حمایت
عکس یادگاری خانواده موسوی پس از حمایت علنی
از گروهک های تروریستی :
برای بزرگتر شدن تصویر روی آن کلیک کنید
وی در ادامه افزود : آیا صدا و سیمای کنونی ملی است؟ آیا تروریست ها می
توانند در آن حرف بزنند؟ در صدا و سیمایی که با این همه تهمت و حرف های یک طرفه می
خواهند مسئله خاصی را به صورت ضد ترور در جامعه جا بیندازند، آیا می توان گفت این
کانال ملی است؟ نه .... جان من شما بگید .... می توان ؟
وی ادامه داد : اینکه پس از این همه تلاش من و جنبش سبز شما عزیزان
نتوانید بدون دردسر یک عملیات ترور ساده انجام دهید گویای این مطلب است که نظام
حاضر نیست از خود انعطاف نشان دهد و ما مجبوریم در مقابل نظام بایستیم .
در این هنگام یکی از تروریست ها پرسید : "مگه تا حالا داشتید چی کار می
کردید ؟ " که به سرعت توسط سرکرده خود مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد ،
میرحسین هم ضمن تکان دادن سر خود به نشانه تایید این اقدام گفت : تا کی باید
در راه مبارزه برای آزادی شهید بدهیم خدا می داند و سپس گریست .
وی با چشمانی اشک آلود عنوان کرد: همانطور که می دانید همسر من قرآن
پژوه است ، ایشان در رساله دکترای خود که ده سال هم برایش زحمت کشیده است به
این نتیجه رسیده است که اقدامات تروریستی شما عزیزان نه تنها هیچ منافاتی با قرآن
ندارد بلکه برای بقای جنبش سبز خیلی هم خوب است بلکه لازم است.
میرحسین در پاسخ به یکی از تروریست ها که خواستار تعدد رسانه ها برای
افزایش آگاهی جنبش تروریستی و ایجاد رسانه هایی متعلق به جنبش سبز شد، خاطرنشان
کرد: همه در مورد افزایش آگاهی ها باید تلاش و کمک کنند و ما هم به نوبه خود به این
مساله فکر می کنیم.
یکی از افراد که از این همه حمایت مهندس ذوق زده شده بود ، برای
تشکر از ایشان با استفاده از آر پی چی تعدادی از حضار را ناپدید کرد . میرحسین به
بقل دستی اش گفت ببین چند نفر بودن به آمار شهدای جنبش اضافه کنیم.
در ادامه این دیدار که خانواده عبدالمالک ریگی نیز در آن حضور داشتند
مهندس موسوی ضمن دلجویی از خانواده ایشان اظهار داشت که هیچگاه تصور نمی کردم کار
نظام اسلامی به جایی بکشد که مجبور بشویم عبدالمالک را در زندان ببینیم . ما نباید
با این دستگیری ها و برخوردهای ناجوانمردانه روحیه خود را از دست بدهیم بلکه لازم
است با صبر و استقامت به آینده این ترورها امیدوار باشیم . وی در ادامه برای آزادی
هر چه زودتر برادران ریگی از زندان دعا کرد. این در حالی بود که حضار شعار می دادند
" عبدالمالک ، عزیزم ، رایت رو پس می گیرم "
در این هنگام یکی از تروریستها دستش را به پیشانیش کوبید و
گفت : آخ آخ .... اصلا یادم نبود .... در این ساختمان بمب کار گذاشته بودم ،
ساختمان تا یک دقیقه دیگه میره رو هوا ....
مهندس موسوی ضمن اینکه سعی می کرد آرامش خودش را حفظ کند عنوان کرد :
دوستان.... چیزه ....هر چند چیز ما از چیز بقیه چیزتر نیست .... اما برای
اینکه مجبور نباشیم چیز کنیم .... یعنی به شهدای جنبش چیز بپیوندیم، چیز می
کنم .... یعنی پیشنهاد می کنم خیلی زود اینجا را چیز کنیم.