منم و خودم

منم و خودم

گاهنامه طنز
منم و خودم

منم و خودم

گاهنامه طنز

پسر شیخ عرب در آلمان

پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد:

«برلین فوق‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‏شوند.»

مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید:

«بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر!»
نظرات 2 + ارسال نظر
ح.ق دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:14 ق.ظ http://gvbg.blogfa.com

خیلی برام جالب بود وقتی خوندم تکون عجیبی خوردم ...
اون پسره کجا بود و پدر...
هفت خوانعشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
به ملکه آنتوان گفتند مردم نان ندارند بخورند در پاسخ گفت خب چرا کیک نمی خورند!!!!!!!!!!

مهتا پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ب.ظ http://otobuseshab.blogfa.com/

البته بهتر بود می‌گفتید یکی از آقازاده‌های جمهوری اسلامی..که البته طنز بسیار بسیار تلخی می‌شد..

تقصیر من نیست!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد